زعشق خدا سینه پاک سلمان
چنان پر که انکار ان هیچ نتوان
اذانگو بلال است و هرگز نبینی
چنو در قرون و به اعصار و دوران
چو مالک نباشد دلیر و دلاور
چو مالک ندیده است شخصی به میدان
چو قنبر چو فزه نباشد خدومی
نباشد نظیری چو انها به ایمان
عجیب است در باغ و بستان شهری
نروید گلی انچه روید بیابان
عجیب است کار اویس و پیامبر
که فرمود بوی اویس است الان
علی گفت بهر چه اینجا ستادی ؟
چو امد قرن نزد ان شاه مردان
بگفت امدم بهر بیعت به مولا
روم در صف جنگجویان به میدان
بفرمود بیعت چگونه گذاری ؟
نمود عرض با مهجتی همچو شیران
دودستش دو شمشیر اطراف مولا
سپر بود از بهر میر شهیدان
وفا کرد بر قول و جانش به در شد
چو پروانه ای سوخت از بهر یزدان
سپاس از چنین نخبگانی که کرده
همه سود و سرمایه اش دادن جان
چه جانی همه پاک و خوب و مصفا
به تقوا و طاعت به ایات قران
هزاران گهر چون قرن جانفدا شد
که خالی ز دشمن شودمرز ایران
مبادا که توهین نمایی به مردی
که دارد سرمهربانی به ایشان
مبادا که با حرف و اعمال بیجا
دهی خانه عشق بر با د و ویران
چه مجروح ها روز و شب در عذابند
عزا دار بسیار با چشم گریان
همه حمد و شکر ت شب و روز باید
مبادا نمایی خلافی چو دیوان
همه داد نعمت خداوند اعلی
که گردن نهی تو به دین و به فرمان
مبادا دهی گوش برلامروت
به شهوت پرستان و یاران شیطان
دروغ است و مکر و فریب و تقلب
همه صبح تا شب در این بی نوایان
خدا یا زمکر همه روسیاهان
پناهم ده و جمله بی پناهان
کلمات کلیدی:
بسم الله الرحمان الرحیم
به من میگویند لباس شیک بپوش
لباس گران ، لباس خارجی
لباس مد
مگر برای خودت ارزش قائل نیستی ؟ مگر خودت را دوست نداری؟
گفتم : اینها فقیرند دلشان اتش میگیرد
این لباس شیک کارمندان !! خب فقیر ها کجا بروند؟
گفتند از عشق بگو و زندگی
از زیبایی و برازندگی !
گفتم : نماینده ما سیاست دارد بازی میکند
وانمود میکند دلسوز مردم است
اقا اگر صداقت داشتید بهتر بود
مردم فریب نمیخورند اینجا مجلس است زنگ انشا نیست دکلمه درد مردم را دوا نمیکند!!! نطق اتشین
کلمات کلیدی:
بسم الله
میشود از سر شب مشق نوشت
میشود شب به سحر مشق نوشت
مشق آزادی و دلدادگی و عشق خدا
شهدا را هرشب هجی کرد
تخته را پاک زهر وسوسه کرد
میشود مشق نوشت مشق آزادی و ابادی شهر
مشق پیران صبور
مشق مردان دلیر
مشق زنهای عزیز
......*****
میشود شب به سحر مشق نوشت
قید خواب و خو ر و رسوایی زد
میشود دست به شیدایی زد
گچ رنگی میخوواهد یا که سفید ؟.
میشود مشق نوشت
میوه و گل همه جا پخش نمود
شیر و خرما چه صفایی دارد
وقت افطار و سحر
کاش پهلوی تو بودم همه شب
کاش پهلوی تو بودم همه روز
*9*****
می شود دوست گرفت
با اقاقی با باغ
با قناری با زاغ
میشود زمزمه کرد
پر پرواز کبوتر باقی است
شمع ایستاده هنوز
***********
بگذریم ...
میشود ساده و بی رنگ و ریا
گذر از باغچه کرد
همه گلها را بوسید
همه خاطره ها را بویید
میشود دوست به هر اینه شد
میشود دست فقران بوسید
میشود زمزمه کرد
آه شد وقت اذان
در و درگاه خداوند جهان
با جماعت چه صفایی دارد
سفری روحانی
سحر از دست نباید برود
با مناجات توان اوج گرفت
یا سبک شد پر کاه
از سحر تا ابدیت پیداست
از سحر تا ابدیت باقی است
کلمات کلیدی:
یک عبادت میکند ما را خموش |
|
یک عبادت هست دریای خروش |
کلمات کلیدی: