درد عشق
دردی است درد عشق که درمان نمیشود
شهری است شهر عشق که ویران نمیشود
جاوید و پایدار هنرهای ماندگار
والا و قیمتی است که ارزان نمیشود
هر کس دلش به عشق تو زنده ست ماندنی است
جمعیتی است که هیچ پریشان نمیشود
سر ها کنار مرقد عشاق زنده اند
میثاقها گسسته به طوفان نمیشود
رازی است راز عشق که با کس نگفته اند
این قصه هیچ روی به پایان نمیشود
کلمات کلیدی:
کنار باغچه هم برگهای زرد درختان ریخته بود هم گلبرگهای رنگی گلها
برگها را باز حمت جمع میکردم اما گلپر ها را دلم نمی امد جمع کنم مثل پر های ملائکه بودند...
کلمات کلیدی:
بسم الله
سرزنشها مکن ای دوست ز بد نامی چند
فخرمفروش بدین دلشده ناکامی چند
زاهد از سلسله زلف بتان خرده مگیر
که در ان گمشده شهرامی و بهرامی چند
من اگر باده خورم عیب ز رندان نکنم
گر کنم وای بخندند به من خامیچند
تاجهان است یکی صید و یکی صیاد است
گله کم کن که چرا پهن شده دامی چند
من گزیدم زجهان سلسله زلف بتان
که در ان ازسوی ایزدبود ارامی چند
کلمات کلیدی:
از ان طرف اقیانوسها امده
گفتم اقا شما کی هستید و به چه کاری امدی؟
ادای جنتلمن ها را در می آ ورد
یک عکس عقاب روی کلاهش دیدم اهان پس امریکایی هستی
برخی کارهایش به لاشخور ها میماند
برخی به موشها
و برخی به کفتار ها
من هیچکس ر انمیخواهم ومن هیچ چیزرا نمیخواهم
من ازادی میخواهم
کلمات کلیدی:
از ان طرف اقیانوسها امده
گفتم اقا شما کی هستید و به چه کاری امدی؟
ادای جنتلمن ها را در می آ ورد
یک عکس عقاب روی کلاهش دیدم اهان پس امریکایی هستی
برخی کارهایش به لاشخور ها میماند
برخی به موشها
و برخی به کفتار ها
من هیچکس ر انمیخواهم ومن هیچ چیزرا نمیخواهم
من ازادی میخواهم
کلمات کلیدی: