سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و در پى جنازه‏اى مى‏رفت ، شنید مردى مى‏خندد فرمود : ] گویا مرگ را در دنیا بر جز ما نوشته‏اند ، و گویا حق را در آن بر عهده جز ما هشته‏اند ، و گویى آنچه از مردگان مى‏بینیم مسافرانند که به زودى نزد ما باز مى‏آیند ، و آنان را در گورهاشان جاى مى‏دهیم و میراثشان را مى‏خوریم ، پندارى ما از پس آنان جاودان به سر مى‏بریم . سپس پند هر پند و پند دهنده را فراموش مى‏کنیم و نشانه قهر بلا و آفت مى‏شویم . [نهج البلاغه]
ashar

میشودشب به سحر مشق نوشت

مشق خدا

شهدا را هر شب هجی کرد

تخته را پاک زهر وسوسه کرد

می‌شود مشق نوشت

مشق آبادی و آزادی شهر

مشق پیران صبور 

مشق مردان دلیر

مشق زنهای عزیز

/////

می‌شود شب به سحر مشق نوشت

قیدخواب و خور و رسوایی زد

می‌شود دست به شیدایی زد

گچ رنگی میخواهی یا که سفید

می‌شود مشق نوشت

همه جا شربت داد

میوه و گل همه جا پخش نمود

شیر و خرماچه صفایی دارد

وقت افطار و سحر 

کاش پهلوی تو بودم همه شب

کاش پهلوی توبودم همه روز

////////

می‌شود دست گرفت با اقاقی در باغ

با قناری بازاغ

می‌شود زمزمه کرد

پر پرواز کبوتر باقی است

شمع ایستاده هنوز

آب پیداست به دریاچه ذهن

ساحل عشق صفایی دارد

آخر این ملک خدایی دارد!!

بگذرم ساده و بی رنگ و ریا

گذر از باغچه کرد

همه گل هارا بوسید

همه خاطره ها را بویید

 

/

 

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط مهردادعزیزابادی 103/5/27:: 11:19 عصر     |     () نظر

میشودشب به سحر مشق نوشت

مشق خدا

شهدا را هر شب هجی کرد

تخته را پاک زهر وسوسه کرد

می‌شود مشق نوشت

مشق آبادی و آزادی شهر

مشق پیران صبور 

مشق مردان دلیر

مشق زنهای عزیز

/////

می‌شود شب به سحر مشق نوشت

قیدخواب و خور و رسوایی زد

می‌شود دست به شیدایی زد

گچ رنگی میخواهی یا که سفید

می‌شود مشق نوشت

همه جا شربت داد

میوه و گل همه جا پخش نمود

شیر و خرماچه صفایی دارد

وقت افطار و سحر 

کاش پهلوی تو بودم همه شب

کاش پهلوی توبودم همه روز

////////

می‌شود دست گرفت با اقاقی در باغ

با قناری بازاغ

می‌شود زمزمه کرد

پر پرواز کبوتر باقی است

شمع ایستاده هنوز

آب پیداست به دریاچه ذهن

ساحل عشق صفایی دارد

آخر این ملک خدایی دارد!!

بگذرم ساده و بی رنگ و ریا

گذر از باغچه کرد

همه گل هارا بوسید

همه خاطره ها را بویید

 

/

 

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط مهردادعزیزابادی 103/5/27:: 11:19 عصر     |     () نظر

از سحر تاابدیت

ازسحرها ابدیت پیداست

میشوددوست به هر آینه شد

می‌شود دست فقیران بوسید

میشودزمزمه کرد

آه شدوقت اذ ان

درو درگاه خداوندجهان

با جماعت چه صفایی دارد

سحراز دست نباید برود

بامدادان ت آن اوج گرفت

یا سبک شدچون کاه

ازسحرها ابدیت پیداست

ازسحرها ابدیت باقی است

ازسحر تل آب یت

میشوددوست به هر آینه شد

میشوددست فقیران بوسید

می‌شود زمزمه کرد باز شد وقت اذان

درو درگاه خ آورده‌اند

با جماعت چه صفایی دارد

سحر از دست نباید برود

با مناجات ت آن اوج گرفت

یا سبک شد چون کاه

از سحر تا ابدیت پیداست

از سحر تا ابدیت باقی است

 

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط مهردادعزیزابادی 103/5/27:: 11:3 عصر     |     () نظر

قطره قطره 

قطره قطره فطره قطره آب میچکد

پرده پرده پرده پرده میرود کنار

 ذره ذره ذره ذره کوه های یخ که آب میشود

دسته دسته دسته دسته ذهن کودکان خراب میشود


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط مهردادعزیزابادی 102/2/28:: 8:37 صبح     |     () نظر

 

                شهر

شهر ما شهریست خفته 

 خسته 

 دود الود برپا

 خفته اندر تنگ نای لانه های تنگ انسانها 

شب ؛شبی تاریک 

خیل مردمان درخواب 

باز چوبین پیکران ؛ سبزینه برگان

 در صفی ممتد

شهر ما را شب 

 سیاهی خلوت تار نفس افتادگان را جشن میگیرند


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط مهردادعزیزابادی 102/2/28:: 8:35 صبح     |     () نظر
   1   2   3   4   5   >>   >