جنگ بود
و ما سه خواهر بودیم
مادر خیلی می ترسید ولی بزبون نمی اورد
پدر همیشه دنبال کار بود
پدر رزمنده بود همه شبها کشیک و گشت
مادر تنها بود
زندگی میگذشت
پدرم غصه ما ها رو میخورد
مادر ساکت بود
خیلی از ان سالها گذشته
ما فارغ التحصیل شدیم
همه کار و زندگی
مادر درس انقلاب میدهد
پدر هم شکر خدا فعاله
خدا عمر شون را دراز کند
ما به اونا افتخار می کنیم
کلمات کلیدی: