ای دیر باوران
ما تنگنای دره بیگانه بسته ایم
با نور روی خویش
شب های بی فروغ ستم را شکسته ایم
خورشید ما
از خاور شکسته دلان میکند طلوع
اری بدین دلیل
شب ها و روز ها
اندر پی شکسته دلی ها نشسته ایم
*******
ای دیر باوران
زردی روی ما
نور از طلا و در هم و دینار برده است
در نزد استواری و ازادگی ما
سرو بلند و کاج عجب دلفسرده است
*****
ای گرگهای سخت طمع کار
دندان نشان مده که نترسیم ای عزیز
با گرگ سیرتی
ان ابروی رفته دگر بیش از ایسن مریز
ما در چراغ عشق اگر دیده ای به عقل
همچون فتیله ایم
با بیستون و عشق و خلود و وفا و نور
از یک قبیله ایم
********
ای دیر باوران
ما تنگنای دره بیگانه بسته ایم
اهل ستیز و جنگل وحسنیم و عشق و داد
هر چند خسته ایم
ما از فضای تنگ سپرده ، حساب و پول
از چنگ گرگ پیر زناکار
با لطف و عشق یار
دوریم و رسته ایم دوریم و رسته ایم .....
کلمات کلیدی: