جنگ بود
و ما سه خواهر بودیم
مادر خیلی می ترسید ولی بزبون نمی اورد
پدر همیشه دنبال کار بود
پدر رزمنده بود همه شبها کشیک و گشت
مادر تنها بود
زندگی میگذشت
پدرم غصه ما ها رو میخورد
مادر ساکت بود
خیلی از ان سالها گذشته
ما فارغ التحصیل شدیم
همه کار و زندگی
مادر درس انقلاب میدهد
پدر هم شکر خدا فعاله
خدا عمر شون را دراز کند
ما بعه اونا افتخار می کنیم
کلمات کلیدی:
شعر ها خواندم
شعر هایی مانده از تاریخ بر کاغذ
شعر هایی نو
شعر هایی کهنه اما جاو دانی را
نور های باستانی اسمانی را
راز های قرنها را جستجو کردم
چون نجستم نام های اشنایی را
با غریبان گفتگو کردم
*****
شعر ها خواندم
شعر هایی نو
مانده از گلزخمها بر یاد
مانده از شیرین و از فر هاد
شعر هایی بود بس زیبا
خاطرات رنج شاعر ها
لیک من امید ها را جستجو کردم
چون نجستم راه انان را
با همین امید خو کردم
*****
شعر هایی بود بوی کهنگی میداد
لیک بوی نور وعشق و زندگی میداد
با طریق کهنه و نو گفتگو کردم
کم کسی حرف مرا فهمید
عا قبت با عشق رو کردم
کلمات کلیدی:
بسم الله
بابا حساب دارد
بابا اب میداد
بابا نان میداد
بابا با اسب امد
بابا انار دارد
بابا کارش حساب دارد
بابا درس جمغ میداد
مادر منها و تقسیم کار میکرد
پدر ضرب میکرد برکت
مادر تقسیم میکرد
باقیمانده صفر میشد
بابا هم تقسیم میکرد
پدر همه را جمع میکرد اهل تفرقه نبود
مادر میگفت تخته سیاه را پاک کنید
پدر میگفت تخته سیاه را پاک نکنید.....
پدر داد نمیزد
پدر ارام بود
پدر ادم بود
مادر حوا بود
کلمات کلیدی:
دوران طلایی
بابا ادم بود
مادر در قلب ما بود
پدر اب میداد
مادر صفا میداد
پدر نان میداد
مادر جان میداد
پدر حیاط میشست
مادر باغچه اب یداد
پدر رفت جبهه مادر تنها شد
پدر گلوله و تر کش خورد
مادر غصه و غم
----***
حالا پدر پیر شده است
مادر هم پیر شده است
حالا مادر شر بت سکنجبین می اورد
گاهی هم به لیمو
مادر چایی می اورد
پدر میگوید ممنون زحمت نکش
پدر میگه عجب دو رانی بود
مادر میگه خیلی خوب بود
پدر میگه دو ران طلایی
مادر ساکت بود
پدر میگه قربونت بشم الهی
مادر میگه خدا نکنه حاجی
یک نازی هم میکنه که نگو.....
کلمات کلیدی:
ای دیر باوران
ما تنگنای دره بیگانه بسته ایم
با نور روی خویش
شب های بی فروغ ستم را شکسته ایم
خورشید ما
از خاور شکسته دلان میکند طلوع
اری بدین دلیل
شب ها و روز ها
اندر پی شکسته دلی ها نشسته ایم
*******
ای دیر باوران
زردی روی ما
نور از طلا و در هم و دینار برده است
در نزد استواری و ازادگی ما
سرو بلند و کاج عجب دلفسرده است
*****
ای گرگهای سخت طمع کار
دندان نشان مده که نترسیم ای عزیز
با گرگ سیرتی
ان ابروی رفته دگر بیش از ایسن مریز
ما در چراغ عشق اگر دیده ای به عقل
همچون فتیله ایم
با بیستون و عشق و خلود و وفا و نور
از یک قبیله ایم
********
ای دیر باوران
ما تنگنای دره بیگانه بسته ایم
اهل ستیز و جنگل وحسنیم و عشق و داد
هر چند خسته ایم
ما از فضای تنگ سپرده ، حساب و پول
از چنگ گرگ پیر زناکار
با لطف و عشق یار
دوریم و رسته ایم دوریم و رسته ایم .....
کلمات کلیدی: