هیچ گوشی نشنید
شعر هایم پوسید
بس که گوشت نشنید
نه اقاقی نه ترنج
نه سپیدار بلند
گوشهاشان بر دست
گوشهاشان همه سبز
پس چرا حرف مرا نشنیدند
گوشهایی بر سر
گوشهایی بر دست
برگها گوش درختان هستند
باز با این همه گوش
هیچ گوشی نشنید
کلمات کلیدی:
درد عشق
دردی است درد عشق که درمان نمیشود
شهری است شهر عشق که ویران نمیشود
جاوید و پایدار هنرهای ماندگار
والا و قیمتی است که ارزان نمیشود
هر کس دلش به عشق تو زنده ست ماندنی است
جمعیتی است که هیچ پریشان نمیشود
سر ها کنار مرقد عشاق زنده اند
میثاقها گسسته به طوفان نمیشود
رازی است راز عشق که با کس نگفته اند
این قصه هیچ روی به پایان نمیشود
کلمات کلیدی:
کنار باغچه هم برگهای زرد درختان ریخته بود هم گلبرگهای رنگی گلها
برگها را باز حمت جمع میکردم اما گلپر ها را دلم نمی امد جمع کنم مثل پر های ملائکه بودند...
کلمات کلیدی: