سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و به پسرش حسن فرمود : ] پسرکم چیزى از دنیا بجا منه چه آن را براى یکى از دو کس خواهى نهاد : یا مردى که آن را در طاعت خدا به کار برد پس به چیزى که تو بدان بدبخت شده‏اى نیکبخت شود ، و یا مردى که به نافرمانى خدا در آن کار کند و بدانچه تو براى او فراهم کرده‏اى بدبخت شود پس در آن نافرمانى او را یار باشى و هیچ یک از این دو در خور آن نبود که بر خود مقدمش دارى . [ و این گفتار به گونه‏اى دیگر روایت شده است که : ] اما بعد ، آنچه از دنیا در دست توست پیش از تو خداوندانى داشت و پس از تو به دیگرى رسد و تو فراهم آورنده‏اى که براى یکى از دو تن خواهى گذاشت : آن که گرد آورده تو را در طاعت خدا به کار برد پس او بدانچه تو بدبخت شده‏اى خوشبخت شود ، یا آن که آن را در نافرمانى خدا صرف کند پس تو بدانچه براى وى فراهم آورده‏اى بدبخت شوى و هیچ یک از این دو سزاوار نبود که بر خود مقدمش دارى و بر پشت خویش براى او بارى بردارى ، پس براى آن که رفته است آمرزش خدا را امید دار و براى آن که مانده روزى پروردگار . [نهج البلاغه]
ashar

 

 

کنار خیابان   دیدم دختری درب یک مغازه ایستاده

 بمن زل زده 

گاهی نگاه میکردم به او نگاهی گذرا

یک عینک گنده روی صورتش

 اما رویش به طرف من بود

نه واقعا قباحت داره.

 نصف مو هاش شاید هم بیشتر از پیدا بود .

یعنی چه یک دختر جوان   ...

من پیر بودم سنی ازم گذشته نزدیک شصت

آخه یعنی چه ؟

حوصله نداشتم نمیدانم چم بود؟

شاید از سر و وضع درب و داغان ما تعجب  کرده .

یک کمی بیشتر دقت کردم

او فقط یک مانکن عروسکی بود !!!


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط مهردادعزیزابادی 94/8/24:: 8:31 عصر     |     () نظر